به حرمت تمام عاشقانه ها

 

 

 

بمان و عاشقی کن

 

 

 

شاید حال دلم خوب شود

 

 

 

کسی چه می داند !!!

همه چیز از یک گریه شروع شد...

نه

این داستان عاشقانه نیست ، شروع زندگی لعنتی ام را می گویم!


قدیم ها از عکس گرفتن تنفر داشت

حتی یک عکس هم از او یادگاری نمانده !!

حال که رفته

عکسش در اغوش او ها

در فیس بوک میدرخشد


آهای لعنتی

قـَـلــبــَم سَـنــگـیــنــی مـیــکـُنـَد!

بــه گـمــانـَـم داری روی احــســاسـَـم راه مــیــرَوی .


حالا تو همه ی کلاس های زبان جهان را برو

چه فایده

که زبان مرا نمی فهمی؟


ببین! دکتری! مهندسی!

خوشگلی ! خوش تیپی! مایه داری!

اصلا آخرشی! معرفت که نداشته باشی!!!

"مفت" نمی ارزی همین....!!


خداحافظ تابستان،


يادت باشد روزهاي گرمت به سردي گذشت!


دیگر آرزویی ندارم!
اگر خودم نه،
حداقل
موهایم سپید بخت شدند عاقبت!


بايد قاب بگيرم حرفهايت را همه

"عكس"

شدند!


رُکـــ بـگـــم

" وجود " داره ،

ولی " بی وجوده " !

همين


عزیزم !

تـــو روی پاهات نمی تونی وایسی ؛

چه برسه به حرفات...


شما که غریبه نیستین

وقتی منو خواست، هیچ چیز جلودارش نبـــــــــــــود

وقتی هم که منو نخواست، هیچ چیز نگهدارش نبــــــــــــــــود

جملات عاشقانه...

به جان هر چه عاشق توی این دنیای پر غوغاست

قدم بگذار روی کوچه های قلب ویرانم

بدون تو شبی تنها و بی فانوس خواهم مرد

دعا کن بعد دیدار تو باشد وقت پایانم
.
.
.

حالا بدان تو که رفتی در حسرت بازگشت

یک آسمان اشک آن شب در کوچه پایشده بودم

هر گز پشیمان نگشتم از انتخاب تو هرگز

راستی که شاید بدانم بیهوده رنجیده بودم

♥عادت با عـــــــشق♥

عادت یا عشق نمیدونم نمیتونم نبینمت

نمیتونم حتی یه شب به تنهایی‌ بسپارمت

عادت یا عشق فقط بدون مثل نفس دوست دارم

خودم اگه از یاد برم تورو به خاطر میارم

هر اسمی که می‌خوای بذار رو منو احساسم به تو

عادت، هوس،عشق یا هوا... یه اسم یا یه واژه ی نو

اما بدون هزار دفعه اگه بازم دنیا بیام

دوباره عاشقت میشم همیشه دنبالت میام

ساده بگم ساده بگم سادگیاتو دوس دارم

ساده نمیگذرم ازت تورو تو شعرام میارم

ساده بگم عاشقتم ساده بگم می‌خوام تورو

عادت دارم با تو باشم یک وقت نگی‌ بهم برو

ساده بگم من ساده بگم سادگیاتو دوس دارم

ساده نمیگذرم ازت تورو تو شعرام میارم

ساده بگم عاشقتم ساده بگم می‌خوام تورو

عادت دارم با تو باشم یک وقت نگی‌ بهم برو

دوست ندارم سختش کنم احساسمو نسبت به تو

می‌خوام بهت ساده بگم فقط توهم ساده بشو

حرفامو گوش بده می‌خوام حال دلم رو بدونی

شاید اثر کرد حرفامو بشه کنارم بمونی‌

شاید بشه رویای من به سادگی‌ دنیا بیاد

حس بد خداحافظی دیگه سراغمون نیاد

ساده بگم ساده بگم سادگیاتو دوست دارم

ساده نمیگذرم ازت تورو تو شعرام میارم

ساده بگم عاشقتم ساده بگم می‌خوام تورو

عادت دارم با تو باشم یه وقت نگی‌ بهم برو

ساده بگم من ساده بگم سادگیاتو دوست دارم

ساده نمیگذرم ازت تورو تو شعرام میارم

ساده بگم عاشقتم ساده بگم می‌خوام تورو

عادت دارم با تو باشم یه وقت نگی‌ بهم برو 

 

روزگار اما وفا با ما نداشت                  

        طاقت خوشبختی ما را نداشت

پیش پای عشق ما سنگی گذاشت         

      بی گمان از مرگ ما پروا نداشت

آخر این قصه هجران بود و بس                  

    حسرت ورنج فراوان بود و بس

یار ما را از جدایی غم نبود                      

     در غمش مجنون عاشق کم نبود

بر سر پیمان خود محکم نبود                         

 سهم من از عشق جز ماتم نبود

با من دیوانه پیمان ساده بست                   

    ساده هم آن عهد و پیمان را شکست

بی خبر پیمان یاری را گسست                      

  این خبر ناگاه پشتم را شکست

آن کبوتر عاقبت از بند رست                          

   رفت و با دلداری دیگر عهد بست

با که گویم او که هم خون من است                  

 خصم جان و تشنه ی خون من است

بخت بد بین وصل او قسمت نشد                   

     این گدا مشمول آن رحمت نشد

عاشقان را خوشدلی تقدیر نیست                    

     با چنین یقدیر بد تدبیر نیست

از غمش با دود و دم همدم شدم                     

    باده نوش غصه ی او من شدم

آخر آتش زد دل دیوانه را                                   

  سوخت بی پروا دل پروانه را

عشق من از من گذشتی خوش گذر                    

 بعد از این حتی تو اسمم را نبر

خاطراتم را بیرون کن ز سر                                 

  دیشب از کف رفت فردا را نگر

آخر این یکبار بشنو از من پند                              

   بر منو بر روزگارم دل مبند

عاشقی را دیر فهمیدی چه سود                        

   عشق دیرین گسسته تار وپود

گرچه آب رفته باز آید به رود                                

ماهی بیچاره اما مرده بود 

بــــدون تــــو هـــــرگـــــــز

این کلام حرف آخر من است : بدون تو هرگز!

این عشق تو سرپناه آخر من است ،

و این دوست داشتنت ، تنها امید بودن من است…

بدون تو حرفی برای گفتن نیست به جز یک کلام :

 آن هم کلام آخر : خدانگهدار  زندگی!

بدون تو جایی برای ماندن نیست و هیچ راهی برای زنده بودن نیست….

چشم به راه تو میباشم در این جاده زندگی ،

با پاهای خسته و دلی پر از امید!

وقتی غروب می شود و تو نمی آیی دلم پر از خون می شود

 و چشمهایم پر از اشک…

باز به انتظار طلوع و آمدنت مینشینم ، دلم میخواهد آن لحظه

همچو خورشید در آسمان قلبم طلوع کنی ….

ای وای از فردا… و وای از آن روزی که آسمان ابری و دلگرفته باشد ….

آن زمان خورشیدی در آسمان نیست ، و باز باید به انتظارت نشست ….

نشست و گریست با همان دل پر از خون ،

با آن پاهای خسته و قلبی شکسته….

این کلام حرف آخر من است : بدون تو هرگز!


بـــــرای دلــــــــم

برای دلم، گاهی مادری مهربان میشوم!

دست نوازش بر سرش میکشم و می گویم :‌‌ « غصه نخور ، میگذرد »

برای دلم گاهی، پدر میشوم!

خشمگین میگویم : « بس کن، دیگر بزرگ شده ای »

گاهی هم دوستی میشوم مهربان!

« دستش را میگیرم، میبرمش به باغ رویا »

♥دنــــــــیا♥

دنیا همین آرامش محضه

تو بی قراری پا به پای من

من با تو آرومم همین لحظه

پایان این شب اتفاقی نیست

تو چشم من خورشید می تابه

باور نکن این حس طولانی

شیرینی رویای یه خوابه

ساعت به ساعت تندتر میشه

نبض من و تو با صدای هم

دنیا همین لحظه س همین ساعت

ما مثل سایه پا به پای هم

دنیا همین بی دست و پایی هاس

این شرم با تو گفت و گو کردن

این تا همیشه اضطراب تو

این تا ابد دلشوره های من

دنیا همین گوشه س همین ساعت

دنیا یه آینه س روبروی من

حسی صمیمی تو نگاه تو

حرفی شکسته تو گلوی من

مشروب خوردم......

سیـــــگار کـــشیدم.....

لباس تنگ و کوتاھ پوــــشیدم......

چرا دیگر دعوایــــم نمیکنی لعـــنتی....؟؟؟


ھنوز ھمان مــــردی ھستی کھ روی من غـــــیرت داشت؟.... 

راستی اصلآ منو یادت ھست نامـــــرد....؟؟؟؟


در خانه بی حضور تو سيگار می کشد . . .


مردی که با عبور تو سيگار می کشد . . .

آهسته خاطرات خودش را نگاه کرد . . .

آنوقت با مرور تو سيگار می کشد!!!

 
تو را ترک کرده ام

خلاصه خیلی فرق کرده ام

با روز آخرین دیدار!

دیگر حتی با احتیاط

بیشتری دل می بندم!

اما الان حس خوبی دارم از نبودنت!

شبیه دست فروبردن در جیب گرم

پالتوی پارسال و پیدا کردن یک نخ سیگار

 

چه سخت ميگذرد

 اين روزا که همراهش

هم پاييز باشد

هم ابر باشد

وهم غروب جمعه باشد

تمامش را اين سيگآر لعنتي
ميداند و مي سوزد ...
اما اين زندگي کآر خودش را ميکند
واين زير سيگآري
هي پر مي شود
و هي خالي . . .

دمش گرم !




بــــــــــــاران را میگویم ....



آرام به شانه ام زد و گفت



...امروز خیلی خسته شدی



بـــــــــرو ......

برو استراحت کن، من به جایت میبارم !

 


سکوت و صبوری م را به حسابِ ضعف و بی کسی ام نگذار



دلم به چیزهایی پای بند است



که تو یادت نمی آید...!



تلنگری بزنی، آوار می شوم....


شکستنی تر از آنم که محتاجِ سنگی باشم


بـــعــــضی ها...

بعضیا هستن که تصادفی وارد زندگی آدم میشن...

تکلیفت باهاشون روشن نیست.... ولی نفست به


نفسش بنده !!

بــــه ســــلامتـــی....

سلامتى همه اونایى که همیشه تو جمع میگن و میخندن

 


ولى دو دقیقه که باهاشون تنهایى حرف بزنى میفهمى یه دنیــــــا غصه دارن


 

 

سلامتی رفیقی که وقتی بهش میگی دلم گرفته بیا بریم بیرون ،

 

فقط یک کلمه میگه “ساعت چند ؟؟

بــه سلامتی دوستی که یه روز میاد سر خاکت ولی نمیتونی بلند شی ولی خیالت راحته که خاک زیر پاشی

با تو آغاز نکردم که روزی به پایان برسانم.


عاشقت نشدم که روزی از عشق خسته شوم.

با تو عهد نبستم که روزی عهدم را بشکنم.


همسفرت نشدم که روزی رفیق نیمه راهت شوم.


 با یاد تو زندگی نمیکنم که روزی فراموشت کنم.


عاشقت شدم که عاشقانه به عشق تو زندگی کنم


با تو عهد بستم که با تو تا آخرین نفس بمانم.


همچنان لحظات زیبای با تو بودن میگذرد ،


با تو آغاز کرده ام که عاشقانه در دشت عشق طلوع کنم ، طلوعی که با تو

غروبی را نخواهد داشت.

 

خَستِـﮧ شُدم

بَس کِـﮧ

دِلَم رَنجید و خَندیدَم...

خدایا اندکی نفهمی عطا کن که راحت زندگی کنیم مردیم ازبس فهمیدیم وبه روی خودمان نیاوردیم

مــیــدونــی تــلـــخ تــــریـــن درد چــیـــــه ...؟

 تــو بـخــوای ...

 اونـــم بــخــواد ...

 ولــی دنـیــا نــخــواد

کاش می فهمیدی...

قهر می کنم تا دستم را محکمتر بگیری و بلندتر بگویی

بمان...

نه اینکه شانه بالا بیندازی

وآرام بگویی

هر طور راحتی...........

جهانم بدون تو"الف"نداردعشقم