سلام دوستان بعد از کلی درده سر دوباره اومد شرمنده این یک ماه نبودم مشکلی داشتم از این به بعد سایت هر روز اپ میشه ازش دیدن کنید و منو لینک کنید
ﺩﺧﺘﺮﻩ ﻣﯿﮕﻪ ﻣﻦ 2 ﺟﺎﻡ ﻣﺸﺮﻭﺏ ﺑﺮﺍﯼﺷﻤﺎ
ﻣﯿﺎﺭﻡ
ﺗﻮ ﯾﮑﯿﺶ ﺯﻫﺮ ﺭﯾﺨﺘﻢ....
ﻫﺮﮐﺲ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻤﻮﻧﻪ ﺍﻭﻥ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ
ﻣﯿﮑﻨﻪ!...
ﺭﻓﯿﻖ ﺍﻭﻟﯽ ﻣﯿﺨﻮﺭﻩ ﻣﯿﮕﻪ: ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽﺍﯾﻦ
ﮐﻪ ﻣﻦ ﺑﻤﯿﺮﻡ ﻭ ﺭﻓﯿﻘﻢ ﺑﻪ ﻋﺸﻘﺶﺑﺮﺳﻪ،
ﺭﻓﯿﻖ ﺩﻭﻣﯽ ﻣﯿﺨﻮﺭﻩ ﻣﯿﮕﻪ: ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽﺍﯾﻦ
ﮐﻪ ﻣﻦ ﺑﻤﯿﺮﻡ ﻭ ﺭﻓﯿﻘﻢ ﺑﻪ ﻋﺸﻘﺶ ﺑﺮﺳﻪ.
ﺑﻌﺪ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﯾﻪ ﭘﯿﮏ ﻣﯿﺨﻮﺭﻩ ﻣﯿﮕﻪ ﺯﻫﺮﺗﻮ ﺍﯾﻦ
ﺑﻮﺩ!
ﻣﯿﺨﻮﺭﻡ ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺭﻓﺎﻗﺖ ﺍﯾﻦﺩﻭ
ﺭﻓﯿﻖ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻧﺨﻮﺭﻩ♥.
از دود سیگارم هم مضر تر است…
دود سیگار به سرفهام میاندازد...
هوای تو به گریه ام !!!
کافه باز است...
منو را می آورد...
همه چی هست...
قهوه، آب میوه !!...
نه نه نه ..من گلویم را بغض گرفته است..
فقط راه باریک برای دود باز است!
برایم زیر سیگاری بیاور...کافه چی
نفس می کشم
تا به جای مرده ها
خاکم نکنند
اینگونه است حال من
چیزی نپرس
بـــارانـــــ بــبــار
بــگـــذار
اشــکــــــ هـــايـــم غـ ــ ـريــ ـبــــ ــ نــبـــاشــنــد . ..
جـــانبــــازٍ چند درصـــد است ؟
او که در حادثه ي عـــشـــق ، قــــــلب و غــــرور خود را از دست داده استـــــ
نداشــتـنـــ تــــو يعني ........ !؟
..... ديگري تـــــو را دارد!؟
نميدانـــم ...
نــداشتنت ســخــــتـــــ تـــر استــــ
يا تـحــمــل اينکه
ديـــگــــري تــــــو را دارد...؟
روز مـــرگـــم در آخــریـن نـفـسم ...
فـــقط یــک چــیـز بــه او خــواهــم گــفـت :
"اونـــــــطوری نـــه ! اینـــطوری میـــرَن !!!"
خستــه ام . ..
روحــم مـي خواهد برود يك گوشه بنشيند
پشتش را بكند به دنيــا
پاهايش را بغـل كند و بلند بلند بگويد :
من ديگر بــازي نمي كنم
شمـآ جــر می زنیــد ...
شمـــا که غریبه نیستین....
آره...آره...آره تاریخ مصرف داشتـــــــم!!!
جواب یه حرفایی: "فقط نفس عمیـــــقه"
آقای شهردار
لطفا بگویید اینقدر عوض نکنند
رنگ و روی این شهرِ لعنتی را !
این پیاده رو ها
میدان ها، …
رنگِ این دیوارها …..
خاطراتم دارند از بین میروند…..
این روزها
آب وهوای دلم آنقدر بارانی ست
که رخت های دلتنگیم را
فرصتی برای
خشک شدن نیست…
هر شب از شوق اینکه تورا در خواب ببینم تا خود صبح خوابم نمی برد... فِکــــــر مے کردمــ تو ًهَمـــ ـدردےً امآ تــُــــــو هَمـ ًدردےً
خودم و قلبم..
با هم”نقطه بازی” میکنیم..
زبان نفهم قلبم نمیفهمد “قواعد” بازی را..
تمام خانه ها را با اسم ”تو” پر میکند
هنوز هم مرا به جان "تـــو" قسم مى دهند
مى بينى
تنها من نيستم که رفتنت را باور نمى کنم ...!
نجار ها هم کورند ، هنوز تخت دو نفره می سازند ...
نمی بنینند همه تنهاییم ..!
حتی آنهایی که دو نفره می خوابند ...!
سخت میگذرد این روزها
قرار است از او برای دلم
یک انسان معمولی بسازم ...
وقـتـي مـي گـويـم: ديـگـر بـه سـراغـم نـيـا !
فـکـر نـکـن کـه فـرامـوشـت کـرده ام ...
يـا ديـگـر دوسـتـت نـدارم !
نـه ...
مـن فـقـط فـهـمـيـدم :
وقـتـي دلـت بـا مـن نـيـسـت ؛
بـودنـت مـشـکـلـي را حـل نـمـي کـنـد ،
تـنـهـا دلـتـنـگـتـرم مـيـکـنـد ...!!!
شنیده بــود ، لــذتی در گـذشت هست...
از مـن گـذشت و رفـت
لعنـت بــه این واژه هـا کـه مثل هم خوانده مـی شوند!!!
خدای من ، امشب که خوابیدم
اما او مرا به دست
کلمات
کلام نمی آید بر لبم
وقتی تو اینجایی
لب سکوت میکند
انگار چشمها تا به حال
ندیده اند
فرشته ای به این زیبایی