من اینجا ، لا به لای روزمرگی ها گم شده ام! و دور شده ام از خویش...
و گویی در گوشه ای از این کرهی خاکی، از یاد دنیا رفته ام....!
و جاذبهی زمین، بی وزنی مرا به خود نمی کشد!
من، میان آسمان و زمین «معلق» مانده ام...
چقدر فاصله دارم تا «من» ... چقدر دورم... و چه دلتنگم این روزها برای
صدای خودم!!
خوب که گوش کنم اما، در میان هیاهوی این اتاق خالی، صدایی از من نیست.....
نه صدایی... نه نشانی... و نه ردپایی حتی...!
هرچه که هست، عادت است و پوچی و تکرار این روزهای هیچ در هیچ....!
من... این جا ... گم شده ام... و کسی نیست که صدایم کند...!