چه انتظار پوچی،زل بزنم به آینه دنبال تو بگردم...

کجای رویاهام قایم شدی؟

صدات میاد؛صدای قدمای یواشکیت،نفسای هلهلکیت؛

اما هرچی میگردم پیدات نمیکنم!

صدای بارون دیگه قشنگ نیست،قصۀ دلتنگیا دیگه واسم قشنگ نیست.

از چی بگم؟ ازینکه نیستی؟ ازینکه بجای تو چه منِ پوچی تو دلم فرمانروا شده؟!

چه روح سبکی! چه نگاه کم عمقی! چه آرزوهای زردی!

دارم بین خودم گم میشم؛کاش برای پروانه شدن لااقل میدونستم کجا پیلمو درست کنم!

دلم میخواد بنویسم؛از آرزوهای جابه جا شدم،آرزوهای نیمه کاره؛

از حسرتای بی دلیل،از غصه های همیشگی.

به خاطر کیه؟به خاطر تو؟به خاطر خودم؟کارام؟

کاش اینی که هستم نبودم؛کاش اینجایی که هستم نبودم؛کاش آرزوهام اینا نبود،حسرتام این رنگی نبود.

دلم میخواد بپرم،از روی اینهمه مانع که جلوم گذاشتن،که جلوم گذاشتم.

میخوام یه جایی بین زمینو آسمون زندگی کنم!




برای دیدن نظرات بیشتر روی شماره صفحات در زیر کلیک کنید

نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: