وب سایت تفریحی

با سلام و عرض خسته نباشید خدمت کاربران گرامی وبلاگ عشق پاییزی

در این وبلاگ علاوه بر مطالب قبلی بخشی جدیدی به نام اس ام اس اضافه میشود که شامل جک اس ام اسای عاشقانه نیز میباشد .

و قابل توجه به کاربران گرامی جهت تبادل لینک تو بخش نظرات برایه ما ادرس وبلاگ خود را بگذارند و همچنین لینک وبلاگ خود را .

با تشکر ممنون از شما

سلام دوستان گلم که به وبلاگم سر میزنن لطفا خواهش به چترومم هم سر بزنید خوشحال میشم اونجاهم ببینمتون www.taranechat.com

دلم

رمآن عاشقانه میخــواهد

که تــــــــو

آن پسرک بالا بلــند سینه ستبرش بـاشی

و مـــن

دختركی سر بـه هـوا

کـه با تمام سر بـه هوابودن هایش

به راه آورد تـــــو و دلـــــت را

نمیدانم . . .
شب ها من شاعر می شوم . . .
و تورا غزل باران می کنم . . . !!
یا . . .
یا تو بهانه میشوی . . .
و من غزل غزل می بارم !؟!

آسمـان هـم کـه بـاشی

بـغلت خـواهــم کـرد …

فـکر گـستـردگـی واژه نبـاش

هـمه در گـوشه ی تـنـهایـی مـن جـا دارنـد …

پـُر از عـاشـقـانـه ای تـو

دیـگر از خـدا چـه بـخواهــم ؟؟؟…

نگـاه کن
چگونه روزها از پـی هـم می آیند و می رونـد
آهسته رو به پایانـم
اما چنان غرق زندگی که گویا ایـن راه را پایـانی نیست
عادت کـرده ام
به تنهــایی
به نگفتــن

به ندیـدن
و دردناکتر از همــه به سکـوت ...

تــنهـــ ــا نــشستــ ــه‌اے , چـــ ــاے مے ‌نـــوشے ، و بــ ــغـــض مے کــنے ،



هیــ ــچ‌ کــ ــس تــ ــو را بــ ــه یـــاد نـــ ـمــے‌آورد!!!!



ایــ ــن هـــ ــمــه آدمـــ ـــ ؛ روے کــهکــشـــ ــان به ایـــ ــن بــ ــزرگے ؛



و تـــ ــو ...



حــــ ــتــے


آرزوے یــ ــکے نـــبــ ــودے ......

دیشب خسته تر از هر روز بودم …

کاش میشد گوشه ای می نوشتم

“خدایا خیلی خسته ام” ، فردا صبح بیدارم نکن !!!

همـچـون ساعـت شنی شــده ام
کــه نـفــس هـای آخـرش را مـیـزنـد
و الـتـمـاس مـیـکــنــد
یـکـی پـیـدا شـود و بـرش گــردانـد
مــن هــم ...
نه ...! !
لـطــفـا بـرم نـگــردانـیـد ! ! !
بــگـذاریــد تــمام شــوم ...

میخواهــــم راحـــــت باشم

بی جسـارت و بـی خجالت

در جواب چه خــــــــبر ها ؟!

چشمانم را ببندم و بگویم :

ناخـــــوشی . . .

حواست هست؟ !

صدای هق هق گریه هایم..


از گلویی می آید که تو از رگش به من نزدیک تری!!


خــدا...


نمیدونم از کجا شروع کنم

از ذوقی که دارم برای دیدنش

از استرسهایی که دارم که نکنه منو نخواد

از دلتنگیایی که نفسما میگیره چون صداشو نشنیدم

از دوست داشتنم که هر روز منو تشنه اون میکنه

از حرفایی که توی دلمه و زجرم میده

از عذابی که میکشم از روزی که دلشا شکستم و اون منو بخشید

از چی بگم

دارم دیوونه میشم

چرا نمیتونم داد بزنم و خودما خالی کنم

چرا همش بغض و گریه دارم

چرا شرایطم جوریه که نمیتونم همین الان با خانوادش حرف بزنم

چرا سرگردونم

بعد چند روز بخوای صداشو بشنوی و زنگش بزنی

بهش بگی مزاحمت نمیشم بعد زنگ میزنم بهم بگه هر طور راحتی

دلم اتیش گرفت

با چه عطشی همین چندتا کلمه را شنیدم

اما اونقدر دوسش دارم که همینم دلتنگیما کم کرد

خیلی حرفا تو دل پرم هست که نمیتونم به زبون بیارمشون

چون تو کلمه نمیگنجند و من مجبورم فقط اتیششون را تحمل کنم

کاش روز دیدنمون میرسید

اقلا یه دل سیر نگاش میکردم

اونقدر نگاهش میکردم تا اسمون شروع کنه به باریدن

اونقدر نگاهش میکردم که هر چیزی که اطرافمونه دلشون به حال دل تنگ و زخمی من بسوزه و اشک بریزند

اونقدر قربون صدقش برم تا دلم یکم سبک بشه

اره
دوسش دارم

پاکتر از همیشه

عاشقونه تر از همیشه

و تشنه تر از هر لحظه

اونقدر دوسش دارم که هر لحظه جلوی چشمامه و حسش میکنم

اونقدر پاک دوسش دارم که میفهمم حالتش چیه حتی از این را خیلیییی دور

اونقدر عاشقشم که شده قبله من

شده خدایی که میپرستمش

خدایا

اینا را نوشتم که قسمت بدم به حرمت اشکایی که حین نوشتن اینا ریختم

کاری کنی که اونم منو همینقدر دوست داشته باشه

کاری کنی که به هم برسیم و درد دوری را برام کم کنی

کاری کنی که بتونم تمام حس پاکما بهش ابراز کنم

خدایا قسمت میدم

به حرمت اشکایی که مخفیانه ریختم و فقط خودت دیدیشون

قسمت میدم  کمکم کنی

دلـتـنـگـی هــا

گـاه از جـنـسِ اشـک انـد و گـاه از جـنـسِ بـغـض ؛

گـاه سـکـوت مـی شـونـد و خـامـوش مـی مـانـنـد

گـاه هـ ـ ـق هـ ـ ـق مـی شـونـد و مـی بـارنـد . .

دلـتـنـگـیِ مـن بـرایِ تـو امـّـا

جـنـسِ غـریـبــی دارد . . .


سخت است….



خیلی سخت….



وقتی بدانی او کجای زندگی توست ؛



ولی ندانی تو کجای زندگی او هستی….


لحظه هایم منجمد شده اند در زمستان تنهایی؛

اشک قندیل بسته بر مژگانم؛
 
کوهی از یخ انگار در سینه ام می تپد؛


چه زمستان بی بهاری حاکم است بر زندگی من!


بُغض نکن از حــرفای غمگینم ..!

من تازه فقط جاهای خوبش رو برات تعریف کردم ...!!!
زخم هایم به طعنه گفتند:

دوستانت چقدر با نمکند!!!!


خدا...
همیشه ترسوندی مارو که هیچ وقت هیچ چیزی رو یادت نمیره!..
فراموش کار نیستی...
گناهی نیست که ما مرتکب بشیم و تو نبینی و ندونی!..
بزار بهت بگم!..
منم خیلی چیزها رو یادم نمیره!...
منم خیلی چیزها رو یادم میمونه!...
منم اصلا فراموشکار نیستم!...
مطمئن باش!!

خُدای خوبـی بـودی ، تا قبلِ از اینکه بـُزرگ شم...!!!


دلم برایت تنگ شده !

می خواهم آنقدر اشک بریزم

تا غبار فاصله از قلبم تمیـــز شود .

ولی می ترسم …

” شهرم” ، ” ونیــــز” شود !

چه فایده من اگر

قشنگترین شعرهای عالم را بسرایم

و تو فقط بگویی : خیلی قشنگند

وقتی كه چشم های تو قشنگ تر از شعرهای من هستند

و من هیچ وقت نتوانسته ام چشم در چشم تو بدوزم....

و بگویم :خیلی قشنگند!.
تعداد صفحات : 31
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 31 صفحه بعد